Through the endless daydream, I saw you ...

ساخت وبلاگ

از کنار منظره ی همیشگی رد میشی،
و یهو منظره ی آسمون رو به غروب، با رنگ قرمز سرخش و تیکه های تیره ی بینشون میخکوبت می کنه.
همون جوری که به آسمون چشم دوختی
یهو
یه نور که معلوم نیس از کجاست،
از بین اون سیاهی ها سو سو میزنه
اینقدر صحنه فوق العاده س که نفست رو بند میاره
زل میزنی به اون نور ...
و حتی بعد از این که بعد از یکی دو دقیقه هم محو میشه نمیتونی چشمت رو از اون نقطه برداری.
اون رنگای قرمز خوشگل هم آروم آروم محو میشن و جاشون رو به سیاهی میدن.
اون سو سوی فوق العاده محو شده،
حتی زیبایی هایی که نشونه ی بودنش بودن هم محو شدن،
ولی تو هنوز زل زدی به اون نقطه.
به اون نقطه ای که سیاه شده،
و نورهای همیشگی دارن خودنمایی می کنن و چشم هرکسی که اون صحنه ی رویایی رو ندیده مشغول تماشای خودشون می کنن.
هنوز هم نفست بالا نمیاد،
و با یادآوری اون سو سو اشک تو چشمات جمع میشه.
دیگه اون همه نورهای مختلف شب واست جذابیتی نداره.
دیگه انگار هیچ چیز بعد از اون سو سو، جذابیتی نداره ...

|جمعه شانزدهم تیر ۱۳۹۶|16:21|PANAH |

چقدر بی تجربه م ......
ما را در سایت چقدر بی تجربه م ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : night0stars بازدید : 72 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 4:10