Just Shoot Me

ساخت وبلاگ
این که امروز رو از داروخونه ای به داروخونه ی دیگه گشتم
و یکی گفت با بیمه قرارداد نداریم و دیگری گفت نسخه ت برای ماه پیشه
حال اون که دو روز از تاریخ نسخه میگذشت
و اکثریت هم داروها رو نداشتن،
واسه کی مهمه سبز آبی کبود من؟

حتی واسه تو که امروز نمیدونم وقتی داشتن جلوم راجب موضوع مسخره ای صحبت میکردن
چی دیدی تو چهره من که دستت رو آروم واسه چند لحظه گذاشتی پشتم و بعدش هم سریع برداشتی
هم اهمیتی نداره!

حتی واسه خودمم اهمیتی نداره که بخوام به خودم زحمت بدم که برای کسی تعریفش کنم

حتی خودم که پای فراموش کردن تو بی خیالش شدم هم چندان اهمیتی نداره.
یا تنهایی ای که بعد پیدا کردنت می خواستم از یادم بره و حالا بیش از قبل تو ذوقم میزنه،
حس همیشگی تفاوت داشتن با آدمای دیگه،
حس عادتی که به وضعیت داشتم،
که تقصیر کسی نیست که من متفاوتم و دنیام با آدمای دیگه فرق داره
حتی واسه ی تو هم اهمیتی نداره سبز آبی کبود!
واسه تویی که بیچارم کردی سر این که برم و آمپولم رو بزنم.

همه ی این ها اونقدری بی اهمیتن که هر دو تصمیم گرفتم با دروغ پوشالیمون جلو بریم
تو چشمای هم دیگه نگاه کنیم و تظاهر به فراموش کردن حقیقتی که هردو ازش باخبریم بکنیم.

سبز آبی کبود من!
فک نکن که من هنوز منتظر توعم،
نه!

من تویی رو که از دوست داشتن چیز زیادی نمی دونست از دلم بیرون کردم،
حالا تو رو،
به عنوان یه خاطره
به عنوان کسی که دوست داشتم،
میتونم گوشه ی ذهنم نگه دارم.

سبز آبی کبودی که شاید حتی خیلی با تو فرق داره!
سبز آبی کبودی که مال منه،
و من دلم می خواد اون رو هرجوری که دلم می خواد تغییرش بدم.
کسی که دوس دارم نگهش دارم،
و این احترام به قلبیه که بعد از مدت ها تپید.
هرچند باز درگیر درد و غم شد،
هرچند که باعث شد خودم رو از یاد ببرم و دوباره  این روزها
گوشه و کنار اتاق و کوچه و خیابون و این شهر،
دنبالش بگردم.

مطمئنم اون منی که پیدا می کنم،
اون کسی که از باقی مونده های وجودم - اگه که چیزی مونده باشه،
و قسمت های جدیدی که اضافه میکنم به منی که دیگه نیست ساخته میشه
خیلی بهتر از منِ قبل خواهد بود.

شاید اون منِ آینده،
دیگه واسه کیک شکلاتی ذوق زده نشه،
شاید اون منِ آینده دیگه کافه رفتن رو دوس نداشته باشه،
شاید اون منِ آینده،
هروقت اسم تو رو جایی بشنوه دلش بگیره، فشرده شه، بمیره
اما
اون من
قطعا بهتر از منیه که الان دیگه گم شده.
اون من،
از دست دادن رو چشیده،
دوست نداشته شدن رو دیده،
و از بین همه ی این تنهایی ها،
تونسته جون سالم بدر ببره!

اون من
منِ با ارزشیه که فک نمیکنم تو هیچ وقت سعادت شناختنِ واقعیش رو داشته باشی.

درسته که تو بهم ثابت کردی که واست اونقدری که توی حرف میگفتی ارزش ندارم،
اما
باارزش ترین شخص واسه ی من خودمم!
برعکسِ تو،
که واسه خوشایند دیگران،
خودت رو توی ظواهر میپیچی.

سبز آبی کبود من!
تو یه خاطره ی خوبی
که باید ازش گذشت!
تو اون بابلِ منی،
که واسه چند دقیقه ی ناقابل که شده
تونستم با فکر به رویای دورش
بالاخره برای اولین بار تو زندگیم آروم بگیرم.

چقدر بی تجربه م ......
ما را در سایت چقدر بی تجربه م ... دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : night0stars بازدید : 94 تاريخ : شنبه 11 اسفند 1397 ساعت: 0:29